اينم تقديم ميكنم به خانم عسل بديعي....

درسته از مرگشون خيلي گذشته ولي ايشون هنرمند عزيز كشورمون بودن...

عسل بانو اين مطلب تقديم به شما.....

بخواب آروم عسـ ـ ـل بانو

که بـی تـو ساکـته اینـجــا

ولـــی راحــ ــ ـت شــدی انگــار

از این بی رحــمی دنــیا

بـخواب آروم و بی غـــــصـــه

کـــی این درد و یادش میـــره ؟

سکــانس آخـترت این نیـسـت

کسـی جات و نمـیگیـره

لالالالا بـخـواب امــا

روزای بی عسـ ــــ ــل سخته

با پــرواز پــر از دردت

بهار از یادمـون رفتـه

تو با “پروانــه ای در مـه”

تو با “دســتای آلوده”

عــ ــسل بودی،عســ ـل موندی

واســه رفتن ولــی زوده

کاش امشب بروم
بیش از این جایز نیست، ماندن و دربدری
وقت رفتن شده دوست
.***
وقت آزادی و آزاد شدن
گذر از تنهایی،
گذر از بی‌خبری،
رفتنی تا پایان.
و جواب همه پرسشها
***
رمقی نیست مرا، خسته شدم
خسته از فلسفه خواهش بی پایه عشقخسته از خنده به افتادن برگی بر خاک
خسته از پیچش پیچک بر هیچ
خسته از خواهش بلبل با گلخسته از من بودن، بنده خواهش این تن بودن
خسته از بیداری،خسته از بیزاری
خسته از تاریکی،
و نمی‌دانم ها
خسته از فلسفه بود و نبود***
هیچکس زنگ نزد،
و نگاهی به فراموشی احساس نکرد
چه کسی نام مرا با خود گفت؟ذهن من آشفته،خالی از هر احساس،

و پر از تنهایی.باز هم بی‌خوابی،در شبی بی‌پایان

تا طلوعی دیگر
یا غروب آخر. ***
هفته‌ها می‌گذرد، ماه‌ها می‌گذرد، فصلها می‌آیند، سالها می‌گذرد
و در این خاموشی
روزهای دگری می‌جویم، و هوایی دیگر
من بدنبال چراغی هستم، که در این وادی سخترهنمایم باشد.
***
عاقبت خاک گل کوزه‌گران خواهم شدمن بدان مشتاقم،
من بدان محتاجم.***
کاشکی چشم نبود، دیدن درد چه سود
عشق هم چاره نشد، او که خود مشکل بود
حرفها تکراریست، آیه بیزاریست
وقت رفتن شده،حیف، اشکهایم جاریست***
و یکی با من گفت : تا سرانجام سپید
تا به سرمنزل نورتا خود روشنی و عشق و امید
راهی نیست.
حیف از این رویا
فرصتی نیست مرا
«باید امشب بروم»

بر خاک می افتم ولی در پیش پای کیستم؟

دنیا چه بی مفهوم بود.دیروز و امروز و تمام

با این وداع زود رس کوتاه بود عمر سلام

روزی شروعی داشتیم.لبخند شیرین داشتیم

در فکر فرداهای دور.رویای دیرین داشتیم

دیگر نمیبینم تو راچون میروم از پیش تو

بسیار غمگینم عزیز.چون میروم از کیش تو

دنیا و زیبایی آن.گلهای رنگارنگ آن

لبخندها و شادی اش.گرمای تنگاتنگ آن

تقدیم تو.تقدیم عشق پاک تو

تقدیم فرداهای تو.افتاده ام بر خاک تو

افسوس از آنچه گذشت.عمر و جوانیهای من

افسوس از خود کرده ها.رنج و تباهی های من

دنیا برای زنده ها.شادی برای دیگران

من باختم.بازنده ام.بازی برای دیگران

دیگر نمیبینم تو را اما فراموشم مکن

یک شمع روشن میکنم.اما تو خاموشش مکن

شمعی که روشن میکنم عشق است نام شعله اش

پایش سفید و دیدنی.دود است بام شعله اش

دیگر نمیبینم تو را وقتی که دیگر نیستم

بر خاک می افتم ولی در پیش پای کیستم

عاشقـــــــآלּـهـ هـاے مــــــــ♥ــرآ بـــه פֿـــــوבت نگیـــــر،

مــפֿــ♥ــآطب مــــלּ، معشـــــوقـــهـ ایــــست کـــه وجـ♥ــوבش رآ بـهـ

دنیــــآیے نمیـــ♥ــدهـــــمــ

سلام سلام...................

بالاخره سایتم راه افتاد...........

بدون اینکه به اسمش نگا کنید بدویید بعضوید..........

منتظرمممممممممممممممممممممممم